ی به قلاب گیر کرده ی معمولی

خود گول زنک طور!

ثانیه های چندش

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰ ب.ظ
از اینکه یه جای مغزم درد میکنه میفهمم که هیچ وقت نتونستم روراست باشم  و اینکه الان چرا درد میکنه واسه اینه که هنوز هم نتونستم با خودم روراست باشم  همیشه توهم زدم خیال کردم فکر کردم یه عالمه تصور ساختم که دلم محض دلخوشکنشکون با خودش بافته. همین الان و ثانیه انقدر گنگم که "نمیدونم "و دارم با رگ گردنم لمس میکنم ...اینکه نمیدونم خیلی چیزه بدیه لامصب ...تو این جور مواقع از ارزو و ارمان حرف زدن پوزخند میاره به لبم ،سقف ارزو تجسم کردن حال بهم زنه واسم و اینکه بیا و بیخیال شو یه خاک بر سرت میخکوب میکنه بهم ...

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰ ب.ظ
  • her-nagger-deter

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی